احمدی نژاد به روایت وبلاگ حامی
پسری باهوش و زیرک بود و از کودکی علاقه به علم و دانش داشت . او ۱ آهنگر زاده ، شهرستانی و بزرگ شده ی جنوب شهر بود ...
... و از بچه مذهبیهای محل
با رتبه ی خوبی وارد دانشگاه شد
کم کم با امام آشنا و علاقه مند و شیفته ی او گردید
انقلاب تازه پیروز شده بود ؛ خبر رسید که از جنوب و غرب به کشور حمله شده است ؛ با دوستانش به جنگ رفت
دوستانی که بعضی از اونها دیگر در عالم خاکی نیستند
جنگ تمام شد ؛ دولت به او پیشنهاد استانداری تازه تاسیس اردبیل را داد . از فرمانداری ماکو به اردبیل آمد
مدتی بعد شورای شهر دوم به دنبال ۱ شهردار مناسب و کارشناس برای تهران بود . پیشنهاد مسولیت شهر را به او دادند . او هم پذیرفت
چند سال دیگر نیز گذشت ... تا اینکه سرانجام در ۱ روز ساده ، که شهردار در حال استراحت بود ،
سحر گاه از خواب بیدار شد و صبحانه اش را خورد
کفشهای بنددارش را پوشید تا راهی مسجد شود
جمعیت زیادی درب مسجد جمع شده بودند و یکصدا می گفتند : شهردار مردمی ما رییس جمهور ماست
او مثل همیشه با روی خوش جواب دادگفت زود است هنوز صبح نشده ؛ چند روز بعد ثبت نام کرد
رقابت شدید ، حریفان قدر و تنور انتخابات داغ داغ
نام او در حلقه ی فرضی نبود . در مرحله ی اول کمتر نگاهی به سمت او رفت
ولی او محکم و جدی آمده بود
شعار خوبی انتخاب کرده بود
گفتمان عدالت طلبی کاملا فراموش شده بود
فضای فرهنگی نیز به هوای تازه نیاز داشت
بعد از موفقیت در مرحله ی اول، بعضیها تازه فهمیدند حضور او جدی است و اتفاقا تصمیم قطعی برای ماندن دارد
با اینکه دیر آمده بود ولی خیلی زود او را شناختند
مردم از سادگی او لذت می بردند و سادگی و صداقت وی در دل آنها نشسته بود
ابراز احساسات و لبخند او را هم دوست داشتند
رقابت تنگاتنگ و فشرده شده بود
بعضیها شمشیر را از همان ابتدا از رو بستند و تهمت و تخریب علیه او را با غلظت زیاد شروع کردند
موج حملات به سویش سرازیر شد
ولی در آن سو و در میان مردم ، گاهی هجوم احساسات پاک آنها ، کار را برای وی سخت می کرد
در همه حال از خدا کمک می خواست
... و در همه جا
گام دوم را هم با موفقیت برداشت
مسیر راه برایش مشخص بود
دوباره از خدا کمک خواست تا در این راه یاریش کند
از امام عصر (عج) مدد جست
و از محبوبیتی که بین مردم کوچه و بازار داشت
سادگیش به دلها می نشست
البته در این راه دعای معلم اولش هم موثر بود
تواناییهای خودش هم به کمکش آمدند
تیمش را انتخاب کرد
تا گامهایش را محکم تر بردارد
بعضی گروههای داخل دایره ی قدرت هنوز او را غریبه می دانستند ؛ از دست آنها به خدا پناه برد ؛ گاهی با او نامهربانی شد و تخریب . عده ای پر ادعا عکسش را آتش زدند اما بر خلاف مدعیان ، برنیاشفت و با آرامش جواب داد
این همه عجله و زیاده روی در تخریب ۱ رئیس جمهور ؟!؟ نیت کرد تا راه امام و آقا را ادامه دهد
بعدها او توانست شاخ بعضیها را در نیویورک بشکند
او در گل زدن به دروازه ی حریف و استفاده از فرصتهای طلایی تبحر خاصی داشت
سوگند خورده بود برای دفاع از حق ملت ذره ای کوتاه نیاید
از آسمان تمام شهرهای ایران گذر کرد
به دیدن مردم شهرها رفت و مردم هم به استقبالش آمدند
با زبان خودشان با آنها صحبت کرد
گاهی بلوچ
گاهی مانند ۱ لرستانی غیور
گاهی ۱ روستایی شاد
گاهی ۱ عرب خوزستانی
و گاهی ۱ رفتگر شهرداری
گاهی ترکمن
پاستور را خانه ی اول خود کرد ؛ شیوخ کوچک منطقه را مسحور قدرت خویش نمود
بر روی اقیانوس پلی به اون طرف آب زد
افکار بلندی برای ایران در سر داشته و دارد
در نگاه خسته اش دلسوزی برای ایران موج می زند
ملت را در تنهایی خود شریک کرد
بعضی غریبه ها حتی تا به قصد ربودن و ترور وی نیز پیش رفتند
... و چه زود گرد پیری بر چهره اش نشستاما خدا در همه حال با متقین و صبر پیشگان است